من هوس کردم دوباره برگردم. نمی دونم اینجا می خوام چی بنویسم شاید از کوه، دلتنگیام، خوشحالیام، برنامه های آینده و یا همشون با هم. حالا ببینم چی پیش می یاد.

از وقتی که اینجا نبودم در واقع آنچه گذشت :

۱- با یه سری از دوستای خوب و البته به لطف آقای دیهیم یه گروه کوهنوردی شدیم البته هنوز این گروه ما اسم نداره چند تا اسم پیشنهاد شده مثل همنوردان کوهیار و چکاد ولی به نظر من اسم برازنده گروه ما خوش خوراکان قله رو چون تا صعود شروع می شه یا داریم می خوریم یا حرف از خوردن می زنیم خلاصه بگذریم خیلی جاها رفتیم با هم مثلا ۳ بار رفتیم  دماوند، شیرکوه، علم کوه، سهند، سبلان، قلعه بابک، مقدار زیادی توچال و دارآباد و کلکچال و پیازچال و ...

۲- کارم رو که ۴ سال بود می خواستم عوض کنم بالاخره عوض کردم و برگشتم پژوهشگاه به سلامتی

۳- هنوز خونه نخریدیم، زبانم همچنان ضعیفه،هنوزم گریه هام براهه، هنوزم بچه نمی خوایم.

۴- کویر رو دیدم از الموت رفتم جنت رودبار رامسر (از آرزوهام بود)

۵- روجا اینا رفتند آمریکا

۶- یه پیشنهاد کار تو کره و یه بورس دکترا تو چک رو رد کردم.

۷- من و امیر از نظر اعتقادی خیلی نزدیک شدیم یعنی اون به من نزدیک شده نه من به اون.

۸- و خلاصه در یک ... مخملی شرکت داشتیم.

۹- دیگه چیزی یادم نمی یاد.