دانیال

دانیال پسرعمو ی یکی مونده به آخر منه که از بچگی و علی الخصوص سن ۸ سالگی تو بی ادبی حرف اول رو می زده. بدترین فحش هایی رو که فکرشو بکنید من اولین بار از دانیال تو سنین طفولیتش شنیدم همین طور بدترین جک ها رو البته همه اینها رو تو مهمونی های خانوادگی، جشنها و بخصوص جشن تولد های خودش به زبون آورده.

این آقا دانیال ما الان ۱۴ سالشه و تنها فرقی که کرده اینه که دیگه تو جمع فحش بد نمی ده فقط جک های بدش رو تعریف می کنه. ضمنا خیلی با کلاس شده تموم لباسهاش مارک داره، عینک آفتابیش حداقل باید ۲۰۰ هزارتومن قیمت داشته باشه تا اونو به چشمش بزنه، گوشی موبایلش هم همیشه آخرین مدل نوکیاست دیگه اینکه  مسافرت خارجی هم به هر کشوری نمیره چون فکر و ذکرش تو خلافه(از نوع ۱۸ سال به بالا) برای مسافرت بیشتر تمایل به آنتالیا و سواحل مدیترانه داره.

الغرض همه خانواده وحشت دارند از روزی که این آقا پسر ما بزرگ بشه از حرف به عمل برسه و عملا وارد جریانات  ۱۸ سال به بالا بشه و آبروی چندین و چند ساله خانواده رو به باد بده. که با حرفی که دیروزایشون در جمع خانوادگی با صراحت اعلام کرد مشخص شد که اون روز زیاد دور نیست.

چکیده سخنرانی دانیال خان در مهمونی:

"نمی دونم چرا چشام هیز شده هر چی می خوام به دخترا نگاه نکنم نمی شه دوباره چشام برمی گرده سمت دخترا قبلا اینجوری نبودم."

چقدر روز معلم بهمون خوش می گذشت. همش جشن بود و از درس خبری نبود. همیشه از قبلش با بچه های کلاس نقشه می کشیدیم که برای اون روز چی کار کنیم. بهترین کاری که هممون دوستش داشتیم و از نظر مون سنگ تموم گذاشتن برای اون روز بود این بود که تو تخم مرغ رو خالی کنیم و بعد با پولک و یا بهار نارنج پرش کنیم، پشت در کلاس بایستیم و معلممون که خواست وارد کلاس بشه تخم مرغ رو بکوبیم به سقف و پولک و بهار نارنج بریزیه رو سرش ما هم از ته دل کیف کنیم و سرود ای معلم رو همه با هم بخونیم. یه بار یادمه وظیفه کوبوندن تخم مرغ به سقف به گردن من افتاد اما از اونجایی که من از بچگی در پرتاب اشیا بشدت ضعف داشتم، اینقدر یواش زدم که تخم مرغ نشکست و قلمبه افتاد کف کلاس و همونجا خورد شد. 

 امروز خیلی دلم هوای اون روزا رو کرده. پس به یاد همه معلم هایی که داشتم، همه همکلاسیهام که الان حتی اسمشون هم یادم نمی یاد، همه اون تخم مرغ هایی که به سقف خورد و نشکست، همه گردنبندهایی که با نخ کشیدن بهارنارنج ها ساختم و تمامی خاطرات اون روزهای شاد و به یادموندنی :

تا که دانش است در جهان اساس   

                                               مر تو را سپاس، مر تو را سپاس

روز معلم مبارک.

 

دیشب یه فیلم رو اعصاب دیدم به اسم خسارت.  اگه با بعضی از مردها از نزدیک آشنا نبودم فکر        می کردم همشون اینجورین "همین قدر حقیر".

عطر بهارنارنج خوشبوترین عطر دنیاست. یه نعمت بزرگه. قربون مازندران خودمون برم که با این بوی بهار و هوای پاک چه حس و حالی به آدم می ده. خدا رو شکر که من این نعمت بزرگ رو دارم.خدا رو شکر که امسال هم تونستم بهش برسم و یه دل سیر از هوای بهارنارنجیش تنفس کنم.

                          ز مازندران شهر ما یاد باد             همیشه بر و بومش آباد باد