اینجا چراغی روشن است
قدرت: چرا؟
کوکب:چون چشام چپه.
قدرت: ها! اینکه قشنگه. با یکیش آسمون رو می بینی با یکیش زمین رو،یکهو!
بخشی از صحبت های قدرت(حبیب رضایی) و کوکب(فلامک جنیدی) تو فیلم "اینجا چراغی روشن است".
قدرت برادرزاده شیرین عقل(از دید ما عاقلا البته!) مش رحیم متولی امامزاده سلطان عزیز تو یکی از ییلاقات سوادکوه ِ. مش رحیم باید بره شهر و برای عمل بستری شه و می خواد تو این مدتی که نیست امامزاده رو به یکی بسپره. کسی حاضر نمی شه این کار رو انجام بده و اون به ناچار سلطان عزیز رو میسپره دست قدرت و از این به بعد که فیلم وارد قصه اصلیش می شه که بهتره برین ببینید.
فیلمش خیلی قشنگ بود. من بدون هیچ پیش زمینه ای و فقط به خاطر رضا میرکریمی کارگردانش رفتم این فیلم و دیدم. مثل همیشه از این فیلمش هم خیلی خوشم اومد. یه فیلم لطیف و ساده. از اون فیلمایی که من خیلی دوسشون دارم. لازم نیست خیلی آدم به مخش فشار بیاره که خب این حرف یعنی چی و این کار چه معنی ای می تونه داشته باشه.
البته حبیب رضایی هم نقش رو فوق العاده بازی کرد.
پ.ن. اگه این فیلم و ببینید مطمئن هستم که سفر به ییلاقات مازندران یکی از گزینه های مسافرتتون برای سال دیگه تابستونه.